donderdag 30 september 2010

زن ، جنس دوم ، سیمون دوبووار

فقط در عشق است که زن میتواند اروتیسم و نارسیسم خود را با هم آشتی دهد ؛ ... به نظر زن چنین میرسد که هم آغوشی ها ، پیکرش را پژمرده و آلوده می کنند و یا سبب به پستی گراییدن روحش میشوند . از این رو است که بعضی از زنها سرد مزاجی را بر میگزینند و می پندارند که به این ترتیب کمال و دست نخوردگی « من برتر » شان را حفظ میکنند . زنهای دیگری شهوتهای حیوانی و احساس های متعالی را از هم جدا میکنند ... برای بسیاری از زنها ، سقوط در دنیای حیوانی ، شرط رسیدن به اورگاسم است . آنها در عشق جسمانی ، نوعی گرایش به پستی که با احساس های ناشی از ارزش و محبت نمیتواند آشتی پذیر باشد ، می بینند . اما از نظر زنهای دیگر ، به عکس ، ارزش محبت و تحسین مرد ، این پستی را منسوخ می کند . این زنها رضایت نمیدهند خود را در اختیار مردی بگذارند ، مگر اینکه خود را عمیقا محبوب او بپندارند ؛ زن باید خیلی وقیح ، بی اعتنا یا مغرور باشد که روابط جسمانی را چون مبادله لذتی که هر یک از دو طرف در آن نفع خود را می برند در نظر بگیرد . مرد به اندازه زن ، و شاید هم بیشتر ، در برابر کسی که از نظر جنسی قصد بهره برداری از او را دشاته باشد ، طیغان خود را آشکار میکند ، اما معمولا زن دارای این احساس است که طرف دیگر از او به مثابه وسیله ، سواستفاده میکند . خفت و خواری عملی را که زن چون شکست در نظر میگیرد ، فقط حس تحسین و ستایش به شور آمده میتواند جبران کند . دیدیم که رابطه جنسی ، از خود بیگانگی عمیقی از زن می طلبد ، زن در بی حالی انفعالی فرو میرود ، چشم ها بسته ، گمنام ، گمگشته ، احساس میکند که با دست امواج بند میشود ، در توفانی شدید فرو می غلتد ، در شب و تاریکی مدفون شده است ... زن میکوشد که با چشمهای معشوق ببیند ، کتابهایی را میخواند که مردش میخواند ، تابلوها و موسیقی هایی را ترجیح میدهد که مردش می پسندد ، فقط به منظره هایی که همراه با مردش می بیند علاقه پیدا میکند ، به اندیشه هایی که از طریق مردش به او برسد توجه دارد ف دوستی ها ، صمیمیت ها و عقیده های او را می پذیرد ، هنگامی که از خود سوال میکند ، می کوشد جواب مردش را بشنود ، ... مرکز جهان نه جایی که خودش در آن قرار گرفته ، بلکه جایی است که محبوبش حضور دارد ، تمام راهها از خانه مردش شروع میشوند و در همان جا نیز پایان می پذیرند ... برایش مهم نیست که مقام دوم را داشته باشد ، به قدری که دوست داشته باشد ، به قدری که مورد علاقه باشد و برای مرد محبوب ضروری باشد ف خود را به طور کامل توجیه شده می یابد ؛ از آرامش و سعادت لذت می برد .

گزیده های کوتاه ، از کتاب جنس دوم ، نوشته سیمون دوبووار

Geen opmerkingen:

Een reactie posten