maandag 26 april 2010

اسلام چه رحمانی ، چه غیر رحمانی می بایست از حکومت جدا شود

اینکه اسلام دینی رحمانی یا غیر رحمانی است مبحثی است که میتوان تا ابد در مورد آن صحبت کرد . اما برای اینکه نه اسلام رحمانی آسیب ببیند و نه آزادی های مردم در یک چهارچوب خاص محدود شود ، بهتر است که دین از حکومت جدا شود . این قابل درک نیست
که برخی از مبحث سکولاریزم فرار میکنند . سکولاریزم بر مبنای آزادی و مردمسالاری چه آسیبی به دین می رساند ؟ اگر شما واقعا
نگران اسلام و دین هستید ، چرا با سکولاریزم مخالف هستید ؟ منظور شما از اسلام رحمانی ، همانا اسلام رحمانی حکومتی است ، و
تاریخ ثابت کرده است که هر دینی حتی اگر معنویت بسیار بالایی هم داشته باشد ، وقتی با حکومت و سیاست خلط میشود ، باعث
استبداد و سرکوب میشود . تا کی می بایست این تجربیات را تکرار کنیم ؟ دین میتواند در متن جامعه حضور داشته باشد اما چه اصراری است که حتما در قدرت سیاسی هم تعیین کننده باشد ؟ آیا باور کنیم که شما واقعا نگران دین هستید ؟ آیا مدلی غیر از دین حکومتی وجود ندارد ؟ آیا این اسلام رحمانی حتما می بایست از طرف حکومت بر جامعه اعمال شود ؟ ما حقوق بشر رحمانی و غیر رحمانی نداریم . دمکراسی رحمانی و غیر رحمانی نداریم . اینها چهارچوبها و قوانین مشخصی دارند که امتحان خود را در جهان پس داده اند . پس
به جای اینکه مدل حکومتی شما را که در تاریخ سابقه بدی دارد بارها و بارها تجربه کنیم ، بهتر است به سمت سیستمی برویم
که مطمئن هستیم دیگر کسی نمیتواند به سادگی از آن سواستفاده کند و مملکت را اینچنین به نیستی بکشاند .

صدقه گرفتن پیامبر اسلام برای دعا ، پذیرش توبه ، حرفهای محرمانه

َيَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

﴿۱۲﴾

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد هرگاه با پيامبر [خدا] گفتگوى محرمانه مى‏كنيد پيش از گفتگوى محرمانه خود صدقه‏اى تقديم بداريد اين [كار] براى شما بهتر و پاكيزه‏تر است و اگر چيزى نيافتيد بدانيد كه خدا آمرزنده مهربان است

(۱۲)

مجادله

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ

﴿۱۰۳﴾

از اموال آنان صدقه‏اى بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزه‏شان سازى و برايشان دعا كن زيرا دعاى تو براى آنان آرامشى است و خدا شنواى داناست

(۱۰۳)

توبه

أَلَمْ يَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

﴿۱۰۴﴾

آيا ندانسته‏اند كه تنها خداست كه از بندگانش توبه را مى‏پذيرد و صدقات را مى‏گيرد و خداست كه خود توبه‏پذير مهربان است

(۱۰۴)

توبه

« پیامبر اسلام برای دعا کردن ، یا پذیرش توبه توسط الله ، یا صحبت محرمانه

کردن از دیگران صدقه « پول » میگرفته است . و این

کار وی را مشرکان تمسخر میکردند .

الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لاَ يَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

﴿۷۹﴾

كسانى كه بر مؤمنانى كه از روى ميل صدقات مى‏دهند عيب مى‏گيرند و [همچنين] از كسانى كه [در انفاق] جز به اندازه توانشان نمى‏يابند [عيبجويى مى‏كنند] و آنان را به ريشخند مى‏گيرند [بدانند كه] خدا آنان را به ريشخند مى‏گيرد و براى ايشان عذابى پر درد خواهد بود

(۷۹)

توبه

zaterdag 24 april 2010

تفسیر این دو آیه چیست ؟

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۶۲﴾
در حقيقت كسانى كه [به اسلام] ايمان آورده و كسانى كه يهودى شده‏اند و ترسايان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد (۶۲)
بقره

وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ
﴿۸۵﴾
و هر كه جز اسلام دينى [ديگر] جويد هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است
(۸۵)
ال عمران

...

اگر آخوندی دم دست هست که ربط این دو آیه را به یکدیگر کشف کند ، لطفا ما را یاری کند

woensdag 21 april 2010

اسلامگرایان بین شرع اسلام و آزادی کدام را انتخاب میکنند ؟

وقتی میگویم اسلامگرا یان مشخصا منظور « متشرعین » هستند . بسیاری از اسلامگرایان که منتقد حکومت هستند ، به شکلی دو پهلو هم از آزادی صحبت میکنند و هم از شرع اسلام . در این بحث به هیچ وجه نمیخواهم بگویم که اسلامگرایان به تعمد قصد فریب دیگران را دارند . بلکه میخواهم بگویم که اینها اگر مجبور به انتخاب شوند ، آیا دست از برخی شرعیات اسلام که در تقابل با آزادی است خواهند کشید ؟ تقریبا اطمینان دارم که اگر از یک اسلامگرا چنین سوالی پرسیده شود ، پاسخش این است که دین اسلام با آزادی مخالف نیست و سپس سعی میکند توجیه کند که دین اسلام طرفدار آزادی است . اما سوال من این نیست که دین اسلام ، طرفدار آزادی است یا خیر ، بلکه سوال این است که اگر در جایی آنها مجبور به انتخاب شوند ، بین شرعیات مسلم دینی ، و آزادی ، کدام یک را انتخاب خواهند کرد ؟ فرض را بر این میگیریم که در یک موضوع که حالا ما نمیدانیم چیست ، آزادی و شرع در مقابل یکدیگر قرار گیرند ، در این صورت تمایل اسلامگرایان به کدام یک خواهد بود ؟ در واقع برای آنها شرعیات دینی مهم تر است ، یا آزادی ؟ البته در یکی از سخنرانیها اقای خاتمی اشاره کردند که این دو نمی بایست در مقابل هم قرار گیرد ، ولی میدانیم که این تقابل اجتناب ناپذیر است . در یک سیستم سکولاری که در آن آزادیهای سیاسی و مدنی نهادینه شده البته این دو در مقابل یکدیگر قرار نخواهند گرفت . اما درکشور ما که دوران گذار به دمکراسی را میگذرانیم ، به احتمال زیاد این دو در مقابل یکدیگر قرار خواهند گرد . و در چنین شرایطی ، اسلامگرایان می بایست دست به یک انتخاب بزنند ، که پایبند به شرع اسلام باشند ، یا آزادی . اسلامگرایانی که به تعمد مردم را فریب میدهند مخاطب این سوال نیستند ، چرا که آنها به دنبال قدرت هستند . مخاطب این لینک اسلامگریانی هستند که پایبندیشان به دین ایمانی است ، و از طرفی دل در گرو آزادی نیز دارند

dinsdag 20 april 2010

چرا خداوند وجود خودش را با علم ثابت نمیکند ؟

بسیاری از خداباوران میگویند که علم بشری نمیتواند عدم وجود خدا را ثابت کند . اما سوالی که پیش میاید ، این است که مگر خدا توانسته است وجود خود را با اتکا به علم ثابت کند ؟ آیا خدا توانایی این را دارد که در چهار چوب علم خودش را ثابت کند ؟ جواب یا بله است یا خیر . اگر جواب بله است باید پرسید چرا در طی تاریخ خداوند همواره سعی کرده است با معجزات وجود خود را ثابت کند ؟ آیا اگر یک بار برای همیشه با تکیه بر علم وجود خود را ثابت میکرد بهتر نبود ؟ در اینصورت دیگر نیاز نبود هزاران پیامبر بفرستد تا هر کدام برای اثبات وجود خدا و سپس انتقال پیامهای او مصیبتهای زیاد بکشند ، از طرفی جنگها و درگیریهای بسیار هم در طی تاریخ پیش نمیامد . چگونه است که ما از طرفی خدا را خالق علم بداینم ، از طرفی وقتی قرار میشود خدا خودش را ثابت کند به چیزی مثل معجزه تکیه کند که اساسا ضد علم است و در نفی علم است . اما اگر جواب این است که وجود خدا و اثبات وجود خدا خارج از حیطه علم است ، این سوال پیش میاد که پس چرا مذهبیان انتظار دارند که بشر با تکیه بر علم عدم وجود خدا را ثابت کند ؟ این یک تناقض بزرگ نیست ؟ کاری که از دانش الهی بر نمیاید ، بر دوش دانش بشری گذاشته اند !؟ استدلالهای خداباوران چیزی شبیه حکایت شتر مرغ است . اگر ما خدا را نفی کنیم ، میگویند علم نمیتواند عدم وجود خدا را ثابت کند . اگر بگوییم چرا خود خدا با علم بیکران خود ، وجود خویش را ثابت نکرده است ، میگویند خدای ورای علم و عقل است ، و اثبات خدا با علم و عقل ممکن نیست ! اساسا چرا می بایست به موجودی باور داشته باشیم که نه خودش میتواند خودش را از لحاظ علم ثابت کند ، نه علم بشری میتواند او را نفی کند ؟ اگر اینقدر ناتوانی در این مبحث است ، پس چطور خداباوران با اطمینان و ایمانی وصف نشدنی از وجود خدا صحبت میکنند ؟ آیا بهتر نیست اساسا پای علم را وسط نکشند و صرفا بگویند یک باور عقیدتی است و تمام ؟

maandag 19 april 2010

اغلب مردم ایران چهل روز در سال مومن هستند

برخی از اسلامگراها قصد دارند اینطور تلقین کنند که مردم ایران بسیار دیندار و مذهبی هستند ، و سپس نتیجه بگیرند که این مردم حکومت اسلامی را دوست دارند و به سکولاریزم تن نخواهند داد . اغلب مردم ایران التزام چندانی به مبانی اسلام ندارند ، بیشتر به خدا و پیغمبر اعتقاد دارند اما عملا شرع اسلام را رعایت نمیکنند . نگاهی به اطرافیان خود بیندازید ، چند نفر نماز خوان سراغ دارید ؟ مگر نماز ستون دین نیست ؟ اما فقط یک نگاه به آشنایان و اقوام خود بیندازید ببینید چند نفر به شکل منظم نماز میخوانند ؟ چند نفر به مسجد میروند ؟ روزه را نمیگویم چرا که حرفم این بود که اغلب مردم ایران در ماه رمضان تا حدودی مومن میشوند . شاید این هم به دلیل تبلیغات حکومتی و همچنین جرم بودن روزه خواری باشد . اما اگر بخواهم نگاه بی طرف داشته باشم در بین آشنایان اغلب دیده ام که فقط در این ماه نماز میخوانند و روزه میگیرند و پس از پایان این ماه حتی نماز خواندن را هم کنار میگذارند . ده روز هم در ماه محرم است که اغلب مردم برای واقعه کربلا چهره مومنانه به خود میگیرند . هر چند این ده روز هم باعث نمیشود که کسی نماز خوان شود ، صرفا برای امام حسین عزاداری مذهبی میکنند . یعنی باز هم التزام عملی به برخی واجبات دین اسلام وجود ندارد . یکی از موضوعات دیگر حجاب است ، که خود حکومت هم میداند بسیاری از زنان و دختران این مملکت اصلا باوری به حجاب ندارند ، از همین روی به شکل متدوام می بایست طرحهای امنیتی اجرا کند تا بلکه به شکل صوری ظاهری مومنانه به مملکت بدهند . در این شکی نیست که بسیاری از مردم مشخصا باور به خدا و پیغمبر دارند . نذر میدهند ، صدقه میدهند ، اما مگر در غرب هم مردم اینچنین نیستند ؟ در غرب هم مردم اعتقاداتی به خدا و مسیح دارند ، ولی التزام چندانی به مبانی دین مسیحیت ندارند . یعنی خود را ملزم به انجام شرعیات دینی نمیدانند . صرفا در همین حد که گاهی برخی مناسبتهای مذهبی را که معمولا جشن هم هستند برگزار میکنند . گاه دعا میخوانند ، و گاه ممکن است از معبود خود طلب کمک کنند یا طلب آمرزش ، اما اینها باعث نمیشود که چشم از لذتهای زندگی بپوشند ، و خیلی کارها را که مشخصا بر خلاف مبانی دین شان است انجام ندهند . مثلا روابط جنسی شان مشخصا بر خلاف مبانی دینی است . رفتارهای اجتماعیشان اغلب بر خلاف دستورات مسیح است . با این حال هم زندگی خود را میکنند و هم در کلام و ذهن به مسیح باور دارند . من فکر میکنم بسیاری از ایرانیان نیز اینچنین هستند . یعنی رفتارهای اجتماعی خود را با دین اسلام هماهنگ نمیکنند ، و خیلی ها مشخصا روابطشان در جامعه بر خلاف مبانی اسلام است ، با این حال در کلام و در ذهن خود ، به خدا و پیغمبر و برخی بزرگان دینی باور دارند . در واقع میخواهم بگویم ما مردمانی افراطی نداریم . صرفا از بخت ما اسلامگرایان افراطی که تعدادشان در مملکت ما کم است قدرت را در دست گرفته اند ، ولی اغلب مردم افراطی نیستند . وقتی که آقای خاتمی در ایتالیا با زنها دست میدهد ، باید فهمید که در خود قدرت هم خیلی ها چندان التزامی به شعائر اسلامی ندارند . مردم ما آمادگی پذیرش حکومت غیری دینی را دارند . یعنی اغلب مردم دارای چنین پتانسیلی هستند . بنابراین فریب اسلامگراهای افراطی را نمی بایست خورد که قصد دارند منتقدان را ناامید کنند . و بگویند که این مملکت چنان اسلامی است که امکان ندارد مردم به حکومتی غیر از حکومت اسلامی تن دهند .

zondag 18 april 2010

انتشار خبر فوت به سبک سایت جرس

سایت جرس با این حرکت زننده نشان داد که به سادگی نمیتواند دست از تعصبات مذهبی خود بر دارد . کینه ورزی که در انتشار این خبر وجود دارد شگفت انگیز است . انتشار خبر سایت جرس در باب آقای شجاع الدین شفا ، همانند تسلیتی است که آقای خامنه ایی برای آقای منتظری فرستاد ، در واقع کینه در آن موج میزند . احتمالا اگر نویسندگان بزرگی مثل صادق هدایت ، صادق چوبک ، علی دشتی ... در همین روزها فوت میکردند ، از گزند کینه توزانه سایت جرس در امان نمی ماندند . آقای شجاع الدین شفا در برخی نوشته هایشان منتقد دین بودند و اما قصدشان آگاه کردن مخاطب خود بوده است ، و این همان چیزی است که اسلامگرایان نمی پسندند . چرا که اساس قدرت آنان در جهل مردم است . حتی اسلامگرایانی هم که بر اساس جبر زمانه ژست دمکرات میگیرند ، در ته قلب خود به استبداد مذهبی باور دارند . فقط چون مردم از این اسلامگرایان روی برگرداندند آنها دارند بر اساس قانون « انتخاب طبیعی » به نوعی خود را با شرایط سیاسی زمانه منطبق میکنند تا بقای خود را حفظ کنند . اگر مردم از استبداد مذهبی روی نمی گرداندند ، هیچکدام از اینها ژست دمکرات نمیگرفت و هیچکدام دغدغه آزادی و عدالت نداشتند . مخاطبان می بایست آگاه باشند که اینها با این کینه ایی که نسبت به منتقدان عقیدتی دارند ، نمیتوانند برای کشور ما آزادی و دمکراسی بیاورند . آزادی و دمکراسی که اینها میگویند در چهارچوب اعتقادات مذهبی خودشان است . می ترسم از آن که تاریخ تکرار شود ! مبادا که سالها مبارزه کنیم تا امویان بروند و اما نتیجه آن عباسیان باشد ! اما باید بدانیم هر حکومتی تحت عنوان مذهب و دین ، دشمن آزادی و دشمن عدالت ، و دشمن مردم خصوصا روشنفکران است . کسانی که دل در گرو آزادی بیان و نقد دارند ، می بایست این حرکت غیر متعارف و زننده سایت جرس را محکوم کنند

نواندیشی دینی: سکولاریسم و دموکراسی

۱- محمد مجتهد شبستری: محمد مجتهد شبستری “مردم سالاری دینی” یا “دموکراسی اسلامی” را مدعایی بلامصداق به شمار آورده است. برای این که :” دموکراسی، اسلامی و غیر اسلامی ندارد. در هر جامعه‌ای یا دموکراسی وجود دارد یا دیکتاتوری، حد وسط دموکراسی و دیکتاتوری متصور نیست”1.

“دموکراسی اسلامی نمی‌توان داشت”2. به نظر وی: “نمی‌توان به مردم سالاری پسوند دینی اضافه کرد و آن را در معنایی به کار برد که کاملا نقطه مقابل مردم سالاری قرار دارد. پسوند به صاحب پسوند قید می زند، ولی معنای قید نمی‌تواند چیزی باشد که صاحب پسوند را به کلی از محتوا خالی سازد. مردم سالاری همان دموکراسی و شکلی از حکومت است که در دنیا به وجود آمده و عالمان سیاست سعی در توصیف و تحلیل آن دارند”3.

مجتهد شبستری قدرت سیاسی پیامبر اسلام را الهی به شمار نمی‌آورد، بلکه آن را تماماً قدرت زمینی-عرفی (بشری-عقلانی) معرفی می‌کند [4]. قدرت سیاسی در زمان پیامبر سه ویژگی مهم داشته است: الف- مردسالاری ب- حاکم سالاری ج – عقیده سالاری. اصلاح اخلاقی- حقوقی پیامبر در داخل این ساختار سه گانه صورت می گرفت، اما نه به منظور تغییر این ساختارها که غیر ممکن بود.

اوامر و نواهی قرآنی ناظر به همان ساختار هاست و نباید آنها را به زمانهای بعدی سرایت داد: “نبی هر عصر مانند مردم آن زمان تنها با همان ساختارهای اجتماعی که در درون آنها زندگی می‌کرد، سر و کار داشته و تنها از آنها آگاه بوده و فقط می‌توانسته در صدد اصلاح اخلاقی و حقوقی آنها بر آید و نه بیشتر”5. مطابق دین شناسی شبستری، پیامبر اسلام از ساختار سیاسی بدیلی آگاه نبوده است، و اصلاح گری‌اش صرفاً در چارچوب همان نظام پیش می‌رفت. به تعبیر امروزی‌ها، ساختار شکن نبود.

شبستری بسط آزادی و عدالت را غایت اصلی دین به شمار می‌آورد. دین مدلی برای حکومت کردن ندارد، هر مدلی که آزادی و عدالت را پاس بدارد ،مورد تائید دین است. در عصر حاضر دموکراسی تنها نظام پاسدار عدالت و آزادی است. مومنان هم هیچ حق ویژه‌ای ندارند: “تلاش مومنان برای رسیدن به حکومت و ماندن در حکومت تنها یک تلاش دموکراتیک می‌تواند باشد و نه چیزی بیشتر از آن”6.

مومنان حتی اگر در یک شرایط کاملا دموکراتیک در یک انتخابات پیروز شوند، نمی‌توانند با اتکای به رای اکثریت، قوانین شریعت را به اجرا بگذارند. برای اینکه: “اگر همه مردم مثلا رای بدهند که مرد بر زن ترجیح اجتماعی داشته باشد، یک فرد به دلخواه خود یا صنف و طبقه خود حکومت کند، تبعیض اعتقادی و یا قومی و مانند آن وجود داشته باشد، یعنی آزادی ومساوات و به تعبیر کامل تر حقوق بشر همین عصر مد نظر قرار نگرفته باشد و اکثریت به نام دین رای به نبود آزادی و مساوات بدهند، این فاشیسم است، نه مردم سالاری، چون صرف رای دادن اکثریت، سیستمی را مردم سالار نمی‌کند”7.

شبستری منکر وجود “مسلمان دموکرات” و “قرائت دموکراتیک از اسلام” نیست، مدعای دقیق او این است: نمی‌توان “مردم سالاری دینی یا حکومت دموکراتیک دینی “به وجود آورد8.


منبع سایت پیشگو

vrijdag 16 april 2010

استقلال ،آزادی ، جمهوری ایرانی ، یک شعار سکولار است

برخی تحلیلگران اسلامگرا ، معتقد هستند که در مملکت ما اغلب ایرانیان مذهبی هستند و چون مذهبی هستند تمایلی به سکولاریزم ندارند . و در ادامه تحلیل میکنند که طرفداران سکولاریزم در اقلیت هستند ! البته در اینکه اکثریت مردم ایران مردمانی مذهبی هستند شکی نیست ، اما مذهبی بودن مردم ایران منافاتی با سکولاریزم ندارد . موضوع این است که قشر عظیمی از جامعه ما دارد متوجه لزوم سکولاریزم در عرصه سیاست میشود . شاهد این قضیه هم شعار : استقلال آزادی جمهوری ایرانی است ، که به وفور توسط قشر بزرگی از ایرانیان سر داده شد . آیا این شعار یک شعار سکولار نیست ؟ و آیا کسانی که این شعار را سر دادند اغلب مسلمان نیستند ؟ چه دلیلی داشت که مردم شعار جمهوری ایرانی سر بدهند ؟ غیر از این است که متوجه لزوم سکولاریزم در عرصه سیاست شده اند ؟ غیر از این است که متوجه شده اند احکام و شرع اسلام که مربوط به چهارده قرن پیش است دیگر جوابگوی نیازهای مدرن بشری نیست و یک جامعه اگر میخواهد به آزادی و مردمسالاری برسد و قوانینش هم بر اساس بیانیه جهانی حقوق بشر باشد ، دیگر نمیتواند به یک حکومت اسلامی یا جمهوری اسلامی ، اتکا کند . بلکه مشخصا می بایست این عرصه ها را از یکدیگر جدا کند . اما چه چیز باعث شد که قشر عظیمی از مردم به این نتیجه برسند که سکولاریزم الزامی جهت رسیدن به آزادی و مردمسالاری است ؟ آیا نقدهای منتقدان دین باعث چنین رویکردی نشده است ؟ منهای عملکرد مستبدانه حکومت اسلامی ، آیا نقدهای دینی بی تاثیر بوده است ؟ نقدهای دینی مشخصا باعث شده است که عده زیادی آگاهی پیدا کنند که برای رسیدن به یک جامعه آزاد و مردمسالار ، می بایست به سمت سکولاریزم بروند . حالا چرا عده ایی از نقد دین اینچنین بر آشفته میشوند و مدام هیس هیس میکنند ، و میگویند صلاح نیست که شما دین را نقد بزنید ، و دهها و صدها بهانه های عجیب و غریب برای دعوت کردن منتقدان به سکوت می آورند . نقد دین ، نفی دین نیست . هشداری است به دین باوران ، که الزام سکولاریزم بر مبنای آزادی و مردمسالاری را جدی بگیرند .

donderdag 15 april 2010

قطع کردن دست و پای محارب

سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او مى‏جنگند و در زمين به فساد مى‏كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت ‏يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت. آیه 33 سوره مائده .

إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ ... در این آیه سزای کسی که محارب الله و رسولش است این است که کشته شود یا به دار آویخته شود و یا دست و پایش در خلاف جهت یکدیگر قطع شود . شاید برخی فکر کنند که منظور از محارب همانا مبارزه مسلحانه است هر چند اگر چنین هم بود ، قطع کردن دست و پا حکمی بسیار ضد بشری است ، بالاخره جنگ هم قوانین خاص خود را دارد . اما در قرآن حتی به کسی هم که ربا میدهد ، صفت محارب داده شده است .

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا پروا كنيد؛ و اگر مؤمنيد، آنچه از ربا باقى مانده است واگذاريد.

(۲۷۸)

و اگر (چنين‏) نكرديد، بدانيد به جنگ با خدا و فرستاده وى‏، برخاسته‏ايد؛ و اگر توبه كنيد، سرمايه‏ هاى شما از خودتان است‏. نه ستم مى‏كنيد و نه ستم مى‏بينيد.

(۲۷۹)


بقره


فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْل﴿۲۷۹﴾


می بینید که مشخصا در این دو آیه ربا دادن ، به نوعی حرب با الله و رسول است . بنابراین محارب صرفا مخالفت مسلحانه نیست .