۱- محمد مجتهد شبستری: محمد مجتهد شبستری “مردم سالاری دینی” یا “دموکراسی اسلامی” را مدعایی بلامصداق به شمار آورده است. برای این که :” دموکراسی، اسلامی و غیر اسلامی ندارد. در هر جامعهای یا دموکراسی وجود دارد یا دیکتاتوری، حد وسط دموکراسی و دیکتاتوری متصور نیست”.
“دموکراسی اسلامی نمیتوان داشت”. به نظر وی: “نمیتوان به مردم سالاری پسوند دینی اضافه کرد و آن را در معنایی به کار برد که کاملا نقطه مقابل مردم سالاری قرار دارد. پسوند به صاحب پسوند قید می زند، ولی معنای قید نمیتواند چیزی باشد که صاحب پسوند را به کلی از محتوا خالی سازد. مردم سالاری همان دموکراسی و شکلی از حکومت است که در دنیا به وجود آمده و عالمان سیاست سعی در توصیف و تحلیل آن دارند”.
مجتهد شبستری قدرت سیاسی پیامبر اسلام را الهی به شمار نمیآورد، بلکه آن را تماماً قدرت زمینی-عرفی (بشری-عقلانی) معرفی میکند [4]. قدرت سیاسی در زمان پیامبر سه ویژگی مهم داشته است: الف- مردسالاری ب- حاکم سالاری ج – عقیده سالاری. اصلاح اخلاقی- حقوقی پیامبر در داخل این ساختار سه گانه صورت می گرفت، اما نه به منظور تغییر این ساختارها که غیر ممکن بود.
اوامر و نواهی قرآنی ناظر به همان ساختار هاست و نباید آنها را به زمانهای بعدی سرایت داد: “نبی هر عصر مانند مردم آن زمان تنها با همان ساختارهای اجتماعی که در درون آنها زندگی میکرد، سر و کار داشته و تنها از آنها آگاه بوده و فقط میتوانسته در صدد اصلاح اخلاقی و حقوقی آنها بر آید و نه بیشتر”. مطابق دین شناسی شبستری، پیامبر اسلام از ساختار سیاسی بدیلی آگاه نبوده است، و اصلاح گریاش صرفاً در چارچوب همان نظام پیش میرفت. به تعبیر امروزیها، ساختار شکن نبود.
شبستری بسط آزادی و عدالت را غایت اصلی دین به شمار میآورد. دین مدلی برای حکومت کردن ندارد، هر مدلی که آزادی و عدالت را پاس بدارد ،مورد تائید دین است. در عصر حاضر دموکراسی تنها نظام پاسدار عدالت و آزادی است. مومنان هم هیچ حق ویژهای ندارند: “تلاش مومنان برای رسیدن به حکومت و ماندن در حکومت تنها یک تلاش دموکراتیک میتواند باشد و نه چیزی بیشتر از آن”.
مومنان حتی اگر در یک شرایط کاملا دموکراتیک در یک انتخابات پیروز شوند، نمیتوانند با اتکای به رای اکثریت، قوانین شریعت را به اجرا بگذارند. برای اینکه: “اگر همه مردم مثلا رای بدهند که مرد بر زن ترجیح اجتماعی داشته باشد، یک فرد به دلخواه خود یا صنف و طبقه خود حکومت کند، تبعیض اعتقادی و یا قومی و مانند آن وجود داشته باشد، یعنی آزادی ومساوات و به تعبیر کامل تر حقوق بشر همین عصر مد نظر قرار نگرفته باشد و اکثریت به نام دین رای به نبود آزادی و مساوات بدهند، این فاشیسم است، نه مردم سالاری، چون صرف رای دادن اکثریت، سیستمی را مردم سالار نمیکند”.
شبستری منکر وجود “مسلمان دموکرات” و “قرائت دموکراتیک از اسلام” نیست، مدعای دقیق او این است: نمیتوان “مردم سالاری دینی یا حکومت دموکراتیک دینی “به وجود آورد.
منبع سایت پیشگو