zaterdag 1 oktober 2011

کریشنامورتی ، شبکه فکری

پس این انسان چیست ؟ او برنامه ریزی شده است تا کاتولیک باشد ، پرتستان باشد ، ایتالیایی و بریتانیائی باشد ، قرنها انسان را برنامه ریزی کرده اند ، که اعتقاد خاصی داشته باشد ، ایمان خاصی داشته باشد ، تشریفات مذهبی و سنتی خاصی را رعایت کند ، به جزم های خاصی گردن بگذارد . فکر خالق همه خدایان و رب النوع هائی است که در جهان وجود دارند ، همه منجی ها بدنبال فکر ظاهر شده اند ، همه مرادها را فکر خلق کرده است ، و اطاعت و فرمانبرداری همه نتیجه فکر است . همه این تلاشها برای کسب عظمت و بزرگی و فرار از احساس تنهائی و درماندگی است . پس از میلیونها سال انسان نتوانسته است مسائل و مشکلات خود را حل کند . همچنان داریم گلوی همدیگر را می دریم ، همچنان با هم رقابت میکنیم ، همچنان داریم بهم نفرت می ورزیم . روشن است که تا به امروز نتوانسته ایم مسائل خود را حل کنیم . لازم است که دست از تعصبات برداریم ، یعنی تعصب و پیشداوری نداشته باشیم . باید کاملا فاقد ایده آلها باشیم ، فاقد تصورات و توهمات باشیم ، از هر ایمان تحمیلی اجتناب کنیم ، چرا که همه اینها عامل نابودی انسان هستند ، و مشکل و معضل انسان را نمیتوانند حل کنند . آیا شما متعصب هستید ؟ آیا تعصبی دارید که در ارتباط و اشتراک با یک ایده باشد ؟ البته که دارید !

dinsdag 23 augustus 2011

منافق پروری با حجاب اجباری

تعریف منافق در قرآن بدین صورت است که عده ایی بدون آنکه به اسلام باور داشته باشند ، یا حداقل باور عمیق داشته باشند ، تظاهر به اسلامگرائی یا مسلمانی کنند .
منافقان با خدا نيرنگ مى‏كنند و حال آنكه او با آنان نيرنگ خواهد كرد و چون به نماز ايستند با كسالت برخيزند با مردم ريا مى‏كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى‏كنند (۱۴۲) سوره نسا
در کشور ما شهروندان را مجبور به اجرای برخی شعائر اسلامی میکنند که یکی از آنها حجاب اسلامی است . سوال این است که آیا این شهروندان به حجاب اسلامی باور دارند یا خیر ؟ اگر باور داشتند که رعایت میکردند ، اما حالا که باور ندارند و رعایت نمیکنند ، غیر از این است که حجاب اجباری ، آنهم با قوه قهریه ، چیزی به جز این نیست که حکومت در حال منافق پروری است ؟ در واقع شهروندان را مجبور میکند که منافق باشند ، در ظاهر مسلمان و در دلشان مخالف باشند ! اگر در صدر اسلام منافق بودن از نظر قرآن حیله ایی بوده است تا عده ایی تعمدا به اسلام ضربه بزنند ، حالا منافق کردن اجباری شهروندان ، حیله ایی است تا بگویند ، شهروندان ما اسلامگرایانی معتقد به شرع اسلام هستند . این شیوه دو نوع منافقی را به نمایش میگذارد . یکی منافقی حکومتی ، چرا که به قوه قهریه متوسل میشود تا به دنیا ثابت کند شهروندان این مملکت مسلمانانی پایبند به شعائر اسلامی هستند ، و یکی هم شهروندانی که اجبارا منافق شده اند ، و از ترس جان و مال و آبرو ، مجبور هستند که تظاهر کنند مسلمانانی هستند که شعائر اسلامی را رعایت میکنند .

بنابراین میشود گفت که ما حکومتی داریم که ایدئولوژی فرهنگی آن ، نه مسلمان پروری ، که منافق پروری است

پی نوشت
ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ ﴿۳﴾
اين بدان سبب است كه آنان ايمان آورده سپس به انكار پرداخته‏اند و در نتيجه بر دلهايشان مهر زده شده و [ديگر] نمى‏فهمند (۳)
سوره منافقون

پی نوشت 2
کار حکومت اسلامی این است که منکران را به زور اسلامگرایان معتقد جا بزند .

zondag 21 augustus 2011

نامه سرگشاده مولن روژ به دوستان دنباله ایی

سلام رفقا . ببخشید شش ماهی از دنباله غیبت داشتم . اتفاقی برام نیفتاده بود ولی بلاهایی سرم اومد . حالا میگم چی شد . من مدتها در چه کنم چه کنم این موضوع بودم که ایران برم یا نرم ؟ دلیل این تردیدها رو حتما خودتون بهتر میدونید ، ولی بالاخره زد به سرم و رفتم ایران . اتفاقا هیچ اتفاقی هم برام نیفتاد ، اما بلایی که سرم اومد این بود که ازدواج کردم !!! این بلا ، از اون اتفاقهای وحشتناکی که فکر میکردم ممکنه حکومت سر یکی مثل من بیاره یه جورایی بدتر بود . باور کنید راست میگما ! خلاصه مدتی اساسا در دنیای وب نبودم یعنی تا زمانی که ایران بودم کلا به اینترنت وصل نشدم چون اینترنتی هم نبود که بتونم وصل بشم ، اما یکی دو تا از دوستان مجازی رو که اسم نمیبرم دیدم . در واقع یکیشون دوست دنباله ایی و دیگری دوست وبلاگی که در بالاترین هم فعالیت داشتند . این دیدار در نوع خودش باحال بود . امروز یکی از دوستان دنباله ایی در بالاترین منو شناسائی کرد و یک کامنت گلایه ایی برام گذاشته بود ، که حقیقتا شرمنده شدم . راستش رو بخواهید مدتها بود که فکر میکردم شخصا باید اداره و مدیریت جهان رو بر عهده بگیرم و هیچکس بهتر از مولن روژ نمیتونه این کار رو انجام بده ، ولی این بلایی که به سرم اومد ، باعث شده که به قول امام راحل ، حتی یک نانوائی از نوع تنوری رو هم نتونم اداره کنم . خلاصه خیلی سرخورده شدم ، باور کنید راست میگم ، خیلی سر خورده شدم ، دیگه هر از گاهی در بالاترین فقط کامنت میگذاشتم و البته فحش هم میخوردم ، مثل همیشه ، ولی در اونجا هم دقیقا شش ماهی میشه که لینکی نفرستادم . خلاصه این بی معرفتی ، بی قیدی ، دوری ، و هرچی که اسمش رو بگذاریم ببخشید دیگه . امیدوارم بلایی که سر من اومد سر شما هم بیاد ، انوقت دنباله که خوبه ، اصل و نسب و جد و آبادتون رو هم فراموش میکنید .

تونستم خوب توجیه کنم یا نه ؟

woensdag 20 oktober 2010

ادبیات فاخر علی شریعتی در نقد لیبرالیسم و دمکراسی

بلاهت عظیم و توحش متمدن و بدویت مدرن و خشونت با اتیکت و غارت قانونمند و خوشبختی زشت و آزادی لش و دموکراسی احمق و اندیویدوالیسم قالب ریزی شده و استانداردیزه و بالاخره همان جاهلیت عرب .


آمریکا می‌خواهد از طریق ژندارمش (شاه): «جوونهای ده [ایران] را، همه جاکش بار بیاره، زن‌های ده را و دخترهای ده را، همه روسپی و بدکاره58.»


چرا باید ایتالیایی و یونانی و ایرانی و چینی عقب مانده باشند، و «آمریکایی خوک و سوئیسی خر آقاهای جهان باشند62

«مموش های زلفی، و قرتی های مزلف که جهان بینی شان را چند تا صفحه جاز و بیتل و دید زدن دم مدرسه دخترانه تشکیل می‌دهد» بودند


«تحصیل کرده‌ها... لش جامعه‌اند65.» مردم ایران قبل از اسلام «ملت یائسه و عقیم» بود66. جوان به زور مذهبی شده: «مثل سگ ارمنی سرپا می‌شاشد67.» «بچه‌های ما دو جورند، یکی روح لش دارد، پفیوز است و سطحی است68.»


«هر بچه‌ی مزلف بدبخت و نکبت و پیزوری که اساسی‌ترین کار حیاتش استمنأ است به خودش اجازه می‌دهد که به رویت چنگال کشد و تمام عقده های رانده شده به قسمت بی‌شعوری‌اش را بر سرت به راحتی خالی کند،


«فروید یکی از همین گوساله های بورژوازی طلب است.

منبع رادیو زمانه

zondag 17 oktober 2010

اشکال از ترازو است ، بیخود سنگها را جا به جا نکنید

اگر قرار باشد ، ترازوی قضاوت در اسلامگرایی را قرآن و تاریخ صدر اسلام و سنت پیامبر قرار دهیم ، بدون شک حق با متشرعین است . یعنی با این ترازو ، تا ابد این فقها و متشرعین هستند که در کشورهای اسلامی به خصوص کشور خودمان حکمفرمانی خواهند کرد . برخی اصلاحگران دینی ، مثل سروش ، گنجی ، شبستری ، اشکوری ، کدیور ... میخواهند با همین ترازو و صرفا با جا به جا کردن ، چند سنگ کوچک و در واقع بی وزن ، از دل این دین مطالبی را استخراج کنند که بتوانند از سنت به مدرنیته گذر کنند . اما هر چه دست علمای دینی ، از ارجاعات دینی پر است ، دست این اصلاح گران خالی است . از همین روی این اصلاحگران معمولا دینداری خود را به عرفا ربط میدهند . در حالی که میدانیم ، بیشتر مدعیات عرفا ، و تحلیل های عملی و نظریشان ، در قرآن ارجاعی ندارد . اساسا آنها نسبت به فقه ، و خصوصا احکام و مجازاتهای اسلامی ، بی طرف بوده اند . و بیشتر از معنویات و شیوه هایی گفتند که حتی در قرآن نیز ارجاعی ندارد . در واقع آنها سعی کرده اند به زور لباسی را بر تن اسلام کنند ، که این لباس بسیار گشاد است . اصلاحگران دینی کمتر از قرآن و سنت پیامبر ارجاع میاورند و بیشتر به عرفا و فلاسفه اسلامی مراجعه میکنند . و مسلم است که علما و فقهای دینی چنین چیزی را نمی پذیرند . در کشور مذهبی ما ، فهم مردم از دین بیشتر فقهی است تا فلسفی یا عرفانی . اساسا عرفان و فلسفه ، مخاطب خاص دارد و هرگز نتوانسته است همه گیر باشد . در عوض فقه ، مخاطب عام دارد ، و اغلب مردم خیلی راحت با فقه ها رابطه برقرار میکنند . زبان عرفا یک زبان اسرار امیز است ، و زبان فلسفه یک زبان پیچیده که به سادگی نمیتواند با عوام رابطه برقرار کند . در عوض فقه ها در مساجد و در نمازهای جمعه ، به راحتی با عوام رابطه برقرار میکنند . داستانهای ساده مذهبی تعریف میکنند و در کل خطبه شان ، از یکی دو آیه قرآنی هم استفاده میکنند و ساعتها بر روی همان به زبان ساده مانور میدهند . بنابراین در این تقابل ، برد با فقها است و نه با اصلاحگران دینی . اصلاحگران دینی با ترازوی فعلی کاری از پیش نخواهند برد . و تا ترازو را نفی نکنند ، امکان ندارد که حریف فقها شوند . صرفا هر از گاهی پاتک هایی بر لشکر فقها خواهند زد ، ولی خیلی زود شکست خواهند خورد . متاسفانه ما چندان منتقد با سواد دینی نداریم . منتقدانی که بدون مصلحت اندیشی ، و بدون حب و بغض ، به شکل تخصصی و حرفه ایی ، تاریخ اسلام ، و سنت پیامبر ، و کتب مذهبی خصوصا قرآن را نقد بزنند . اشخاصی مثل آقای علی دشتی ، که یکی از بهترین اثرها را در زمینه نقد دین ، عرضه کرده اند . بدون اینکه در نقد ایشان حب و بغضی ببینیم ، یا مصلحت اندیشی که اغلب منتقدان فعلی دین ، دچار آن شده اند . تقریبا اغلب منتقدان دینی فعلی ، ادعای مسلمانی دارند . ولی اعتراض شان صرفا به فقها است . و میخواهند از تسلط فقه بر دین بکاهند . ولی موضوع این است که ترازوی آنها کتاب قرآن است ، و این ترازو همواره به نفع فقها رای خواهد داد .

vrijdag 15 oktober 2010

خمینی : آیا پیامبر اسلام سکولار بودند ؟

در کتاب ولایت فقیه ، آقای خمینی این سوال را از مسلمانان می پرسد ، که آیا پیامبر اسلام سکولار بودند ؟ با توجه به اینکه پیامبر اسلام حکومتی اسلامی تاسیس کردند و جانشیان ایشان نیز همگی به دنبال تاسیس حکومتهای دینی در کشورهای اشغال شده بودند ، آیا یک مسلمان میتواند هم دیانت خود را داشته باشد ، هم از نظر سیاسی به دنبال یک نظام سکولار باشد ؟ یک مسلمان چگونه میتواند پیامبر اسلام را قبول داشته باشد ، ولی نظرات ایشان را رد کند ؟ اگر قرار باشد که نظرات و مواضع سیاسی پیامبر اسلام و جانشیان یا امامان شیعه را رد کند ، دیگر میتواند به مسلمان بودن خود مطمئن باشد ؟ در قرآن به اطاعت از پیامبر توصیه شده است و پیامبر اسلام از نظر سیاسی بسیار ایدئولوژیک عمل کردند ، و آرمان ایشان تشکیل حکومتی اسلامی بود که البته در زمان حیات نیز به چنین آرمانی رسیدند . احکام و قوانین حکومتی همگی برگرفته شده از آیات قرآنی بوده است . و ایشان یک حکومت اسلامی را بهترین شیوه برای هدایت جامعه و بشریت می دانستند . همین موضوع باعث تناقضی بزرگ شده است که طرفداران دمکراسی را مجبور میکند به نقد دین اسلام بپردازند . در واقع حامیان دمکراسی ، از این موضوع مایوس شده اند که بتوان در اسلام مفاهیمی استخراج کرد که نتیجه اش سکولاریسم باشد . در واقع راضی کردن مسلمانان برای دست کشیدن از قوانین و احکام سنتی کار بسیار دشواری است . حتی مسلمانانی که میخواهند تن به قوانین مدرن بدهند به نوعی دچار تناقض میشوند . بسیاری از اصلاحگران دینی نیز ، سعی کردند قوانین و احکام دینی را به روز کنند ولی هرگز موفقیتی نداشته اند . چرا که بسیاری از قوانین به شکل صریح در قرآن امده است و نفی آنها یا اصلاح آنها ، به این معنی است که قرآن دارای اشکال است ، یا کتابی کامل نیست . از همین روی با مقاومت شدید متشرعین سنت گرا مواجه خواهند شد . برخی از مذهبیانی هم که از سکولاریسم دفاع میکنند ، برهانها و استدلالات محکمی نتوانسته اند ارائه بدهند تا با استفاده از آن بتوان به جدال با سنت گراها رفت . در واقع استدلالهای آنها در قرآن چندان ارجاعی ندارد و این مذهبیان اصلاح گر ، بیشتر با تکیه بر نظرات شخصی ، و گاه دخالت دادن عرفان ، سعی میکنند از قدرت فقه و شرع در اسلام بکاهند که تاکنون موفق نبوده اند . چون میزان قضاوت ، برای مسلمانان قرآن است ، و قرآن اغلب تایید کننده نظرات فقه ها ، خصوصا فقه های افراطی و تند رو است . و از همین روی گذار به دمکراسی برای کشورهای مسلمان و خصوصا کشور خودمان به نوعی در بن بست گیر کرده است . اینکه یک نفر هم مسلمان باشد ، و هم طرفدار نظامی غیر دینی ، تناقضی است که به سادگی حل شدنی نسیست . چون ابتدا می بایست به این سوال جواب دهد ، که آیا پیامبر اسلام و امامان اشتباه میکردند که طرفدار حکومتی دینی بوده اند ؟ یا از نظر تفسیر شیعی ، آیا امام زمان اگر روزی بیاید ، حکومتی غیر دینی تاسیس خواهد کرد ؟ و آیا حکومت دینی امام زمان چیزی به جز اجرای همین احکام و قوانینی است که در قرآن ذکر شده ؟

woensdag 6 oktober 2010

امام خمینی :لاکن اینطور نباشد که عده ایی ؛ جنایات ما را توجیه کنند

ما دهه شصت را با اعدامهای انقلابی شروع کردیم ، و با اعدام ضد انقلابها به پایان رساندیم ، وسطش هم هشت سال جنگ کردیم . دو سال را وقف اعدامهای گسترده کردیم ، و هشت سال را به جنگ پرداختیم . لاکن اینطور نباشد که عده ایی به دلیل علائق شخصی که به ما دارند جنایات ما را توجیه کنند . کجایش دوران طلائی بود ؟ هی میگویند بازگشت به آرمانهای امام ! بزرگترین آرمان ما پیروزی در جنگ تحمیلی علیه نیروهای بعثی بود ، و از همین جهت شعار جنگ جنگ تا پیروزی را سر دادیم ، اما در انتها به جای پیروزی جام زهر نوشیدیم . عده ایی که اخیرا در بین مردم محبوب شده اند ، و مردم به آنها علاقه مند شده اند ، هی خودشان را به ما می چسبانند ، و چهره خود را مغشوش می کنند و مردم را از خود دور میکنند . اگر میخواهید مملکت را انسانی اداره کنید ، بهتر است از خط ما فاصله بگیرید . اصلا مسیری دیگر انتخاب کنید . ما چکار مثبتی انجام داده ایم که شما را شگفت زده کرده است ؟ اتوبوس را مجانی کردیم ؟ آب و برق را مجانی کردیم ؟ چرخهای اقتصاد را به گردش در آوردیم ؟ مردم را به معنویت جذب کردیم ؟ چه کار طلائی انجام داده ایم که خودمان هم از آن بی خبریم ؟ این دهه ، دهه جذام بود نه دهه امام . گیرم که شما مجبور هستید برای مشروعیت گرفتن مدام به خط ما ارجاع دهید ، لاکن به نوعی ارجاع دهید که مردم بفهمند این ارجاع الکی است . کدام آدم آزادیخواهی برای رسیدن به آزادی خط ما را سرمشق خود قرار میدهد ؟ شما اگر توانستید یک جمله از میان هزاران جملاتی که در سخنرانیها ایراد کرده ایم پیدا کنید که ارتباطی با آزادی و مردمسالاری داشته باشد . ما که گفتیم اگر سی و شش میلیون بگوید ، بله ، من میگویم نه . هنوز هم روی حرفمان هستیم ، ولی نمیشود که شما به ما ارجاع دهید . ما دلمان نمیخواهد به هیچ وجه من الوجوه ناممان به اشتباه به عنوان یک آزادیخواه یا رهبری که به دنبال عدالت بوده است در تاریخ ثبت شود . ما همه سعی مان را کردیم که اینچنین نشود ، آنوقت شما هی به ما ارجاع میدهید ؟ به شما اخطار میکنم ، هر چیزی که در آن ذره المثقالی ، عقل ، منطق ، انسانیت ، شرف ، وجدان ، معنویت ، پیدا میشود ، هیچ ارتباطی با خط ما ندارد . خط واقعی ما همان است که در خبرهای ویژه کیهان میاید . هر چه غیر از آن باشد یک خط دیگری است . لاکن علائق شخصی خود را برای خود نگه دارید ، و اینقدر دوران خلائی را طلائی جا نزنید . امروز مردم می فهمند . مثل دوران ما نیست که می گفتیم اقتصاد مال خر است ، و عده ایی تکبیر میگفتند . امروز مردم به شکل مستقل فکر میکنند . دوران ما ، دوران تکبیر به حرفهای صد من یک غاز بود . بهترین کاری که من در دوران طلائی انجام دادم این بود که سرم را گذاشتم زمین و مُردم ، لحظه ایی فکر کنید که سی چهل سال دیگر زنده می ماندم ، آیا از این فکر به وحشت نمی افتید ؟ خود شما که علائق شخصی به ما دارید ، اگر ما زنده بودیم ، و صلاح و مصلحت را در تقلب میدیدیم ، آیا جرات داشتید که چپ به ما نگاه کنید ؟