zondag 26 september 2010

پرسشگری در خارج و پاسخگویی از داخل

برخی از منتقدان آقای موسوی و اصلاح طلبان ، سوالات بسیار حساسی را در مورد فجایع دهه شصت مطرح میکنند . مطمئنا منتقدان آگاه هستند که پاسخ به چنین سوالهای حساسی در یک خط و یک صفحه میسر نیست . تاریخچه دهه شصت و تمامی وقایع تلخ آن نیازمند بررسی عمیق دارد که در شرایط فعلی که فضای سیاسی به نوعی نظامی شده است ، عملا امکان هیچ گونه بررسی مستند و دقیق و بی طرفی نیست . اخیرا آقای نیک آهنگ مصاحبه ایی را با خانم زهرا رهنورد منتشر کرده اند که در این مصاحبه پس از ارائه پرسشهای انتقادی در مورد آقای موسوی و وقایع دهه شصت ، خانم رهنورد با کنایه آقای نیک آهنگ را به ایران دعوت میکنند . در واقع خانم رهنورد میگویند : شما به ایران تشریف بیاورید و سوالتان را از درون مرزهای ایران در باب موضوعات دهه شصت بپرسید . اگر شما توانایی پرسش در داخل مرزهای ایران را در این امور داشتید ، مطمئن باشید که ما نیز توان پاسخگویی را خواهیم داشت . این سوال و جواب واقعا در شرایط نابرابر انجام میشود . یک طرف قضیه در داخل مرزها مشخصا زیر ذره بین حکومت است ، و برای هر کلمه حرفی که میزند می بایست هزینه بپردازد ، و چه بسا هزینه هایی که می پردازند و عنوان نمیکنند . مثل دستگیر شدن برادرشان که تا مدتی در مورد آن صحبت نکردند . ولی طرف دیگر در امنیت خاطر و بدون نگرانی از عواقب پرسش ، به دنبال پاسخگویی می گردد . در اینکه تمامی کسانی که در دهه شصت به نوعی پست و مقامی داشته اند ، می بایست مورد پرسش قرار بگیرند تا تمامی زوایای آن وقایع مشخص شود شکی نیست . اما در شرایط فعلی ، اصلی ترین کسانی که در فجایع دهه شصت دست داشته اند ، هنوز در قدرت هستند ، و به هیچ وجه پاسخگو نیستند . بنابراین هیچ پرسنده ایی هم به سراغ آنها نمیرود . ولی طرف دیگر که در حال مبارزه با اقتدارگریان است ، و اگر در گذشته نقشی هم داشته فعلا در حال مبارزه با یک حکومت طالبانی است ، مدام مورد بازخواست و پرسش قرار میگیرد . آنها هم در شرایط فعلی که می بایست مراقب تک تک کلماتی که میگویند باشند ، تا از یک طرف سوالات را بی پاسخ نگذارند ، و از یک طرف حرفهایشان باعث هزینه برای جنبش و خصوصا کسانی که در زندان هستند و تحت فشار هستند نداشته باشد . مطمئنا منتقدان از شرایط بسیار بسته سیاسی کشور باخبر هستند . و مطمئنا آگاه هستند که از داخل ایران شکستن خطوط قرمز بسیار دشوار است . چرا که شکستن هر خط قرمزی نیاز به هزینه دارد و گاه این هزینه یعنی حذف کلی یک اعتراض ، چنانکه آقایان رجوی با هواداران بسیار وآقای بنی صدر با یازده میلیون رای ، در همان دهه شصت ، در هیبت اپوزیسون تند رو در مقابل آقای خمینی قد علم کردند . ولی حقیقتا شاخ هر دو آنها شکسته شد . و نتیجه تند روی آنها در اعتراضات ، چیزی به جز فرار از کشور ، و رها کردن طرفدارانشان در زندان نشد . بنابراین تند روی رهبران جنبش سبز ، چه سودی میتواند داشته باشد ؟ آنهم در شرایطی که زور حکومت بر معترضان چربیده است ، و با ماشین سرکوب توانستنه اند اعتراضات را از سطح خیابانها جمع کنند ، و اساسا توازن قوا برقرار نیست . و سوال اصلی این است : منتقدان با توجه به اینکه از قبل میدانند امکان پاسخگویی به سوالات بسیار حساس در شرایط فعلی و آنهم از داخل خاک ایران ، مورد تصور نیست ، پس به چه دلیل بر آن پافشاری میکنند ؟ برخی از آنها خیلی زود ارجاع به وقایع سال پنجاه و هفت میدهند و میگویند چه بسا این تجربه دوباره تکرار شود و از همین روی می بایست از همین حالا رهبران جنبش را تحت فشار قرار داد . اما این سوال پیش میاید که آیا وضعیت کنونی اعتراضات نشان از آن میدهد که حاکمیت در حال سقوط است !؟ و ممکن است انقلابی رخ دهد و این انقلاب توسط اصلاح طلبان مصادره شود !؟

Geen opmerkingen:

Een reactie posten