نهج البلاغه خطبه 17
از جاهلان،به خدا شكايت مىبرميكى از گفتارهاى امام(ع)است درباره كسى كه بدون لياقت و استحقاق متصدىمقام قضاوت در ميان مردم مىشود
كسيكه مجهولاتى به هم بافته و به سرعتبا حيله و تزوير در ميان مردم نادان پيشمىرود در تاريكيهاى فتنه و فساد به تندى قدم برمىدارد،منافع صلح و مسالمت را نمىبيند، انساننماها،وى را عالم و دانشمند مىخوانند ولى عالم نيست
از سپيده دم تا به شب همچنان به جمعآورى چيزهائى مىپردازد كه كم آن از زيادشبهتر است،تا آنجا كه خود را از آبهاى گنديدهى جهل(كه نامش را علم مىگذارد)سير سازد،و به خيال خويش گنجى(از دانش)فراهم ساخته،در صورتى كه فائدهاى درآن يافت نمىشود،او در بين مردم به مسند قضاوت تكيه زده،و بر عهده گرفته است كهآنچه بر ديگران مشتبه شده، روشن سازد،(و حق را به صاحبش برساند)او چنانچه بامشكلى روبرو شود يك سلسله حرفهاى پوچ و تو خالى را پيش خود جمع و جور مىكند وبه نتيجه آن قاطع مىگردد،در برابر شبهات فراوان همچون تارهاى عنكبوت مىباشد،حتى خودش هم نمىداند درستحكم كرده يا به خطا،اگر صحيح گفته باشد مىترسد خطارفته باشد،و اگر اشتباه نموده اميد دارد صحيح از آب در آيد،نادانى است كه در تاريكيهاىجهالتسرگردان است،همچون نابينائى كه در ظلمات پر خطر،براه خود ادامه مىدهد،علوم و دانشهائى كه فرا گرفته برايش قطع آور نيست...همانند بادهاى تندى كه گياهان خشك را بهم مىشكند،او نيز احاديث و روايات رادر هم مىريزد،تا به خيال خود از آن نتيجهاى بدست آورد.
به خدا سوگند!نه آن قدر مايه علمى دارد كه در دعاوى مردم،حق را از باطل جداسازد،و نه براى مقامى كه به او او تفويض شده،اهليت دارد،باور نمىكند ماوراىآنچه انكار كرده دانشى وجود دارد،و غير از آنچه او فهميده نظريه ديگرى.
اگر مطلبى بر او مبهم شد كتمان مىكند،زيرا او خود به جهالتخويش آگاه است.
خونهائى كه از داورى ستمگرانهاش ريخته شده صيحه مىكشند،و ميراثهائى كه بنا-حق به ديگران داده فرياد مىزنند
پی نوشت
نقلی از نهج البلاغه ، که توسط یک آتئیست به مقام معظم رهبری تقدیم میشود
Abonneren op:
Reacties posten (Atom)
Geen opmerkingen:
Een reactie posten